کد مطلب: ۶۷۶۱۱۷
۲۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۲۱

عشق شترداری تهرانی‌ها!

کسب و کار پرورش شتر در روستای عشق آباد پررونق است

به گزارش مجله خبری نگار، کره‌های یتیم توی آغل بز‌ها نگهداری می‌شوند و باید با همان دندان‌های نیش یک در میان‌شان یونجه‌های خشکی را بجوند که ارونه‌ها (شتر‌های ماده) و لوک‌ها (شتر‌های نر) با ۳۴ دندان تیز و بلندشان نشخوار می‌کنند، اما دیلاق مادر دارد و می‌تواند هر روز یک دل سیر شیر بخورد. سن و سال دیلاق با ۳ کره یتیم فاصله زیادی ندارد، ولی از همه آنها رشیدتر و خوش‌قدوبالاتر شده و می‌تواند هر روز از سوله تا بیابان را با غمزه و کوهان جنبان برود و برگردد. دیلاق هنوز صحرا را به چشم ندیده و فصل گرما که بگذرد، همراه پدر و مادرش و ارونه‌ها و لوک‌های دیگر راهی صحرا می‌شود، اما ارونه‌هاو لوک‌های سوله نخستین‌بار نیست که پاییز را در صحرا می‌گذرانند و بسیاری از کره‌های آنها در آنجا به دنیا آمده‌اند.

آقای لوک بزرگ

از سوله شتر‌ها تا بیابان‌های اطراف عشق‌آباد راهی نیست. تا وقتی در سوله بسته است به خانه‌ای حیاط‌دار شباهت دارد که از خانه‌های گل و گشاد داخل روستا جدا افتاده، اما در آهنی زنگ زده آن که باز می‌شود ده‌ها جفت چشم سیاه که از پناه دیواره‌های کوتاه سیمانی سوله سرک می‌کشند نشان می‌دهند اینجا ساکنان متفاوتی دارد. بوی تن شتر‌ها توی حیاط پیچیده و وقتی خواجه محمد پشم و کرک‌های بلند و تب‌دارشان را با آب، خنک می‌کند، این بو دوچندان می‌شود. همان باد و نسیمی که در بیابان می‌وزد، کافی است که شتر‌ها در هوای داغ و تفتیده صحرا گرمازده نشوند، ولی توی سوله‌ها اگر گاهی آبی به تن‌شان نزنند، از گرما هلاک می‌شوند. سوله لوک‌های ۲ کوهان در و چفت و بست دارد و اگر خواجه محمد موقع سرکشی به آنها در را پشت سرش نبندد، شاید لوک بزرگ گران‌قیمت خوش‌نژاد هوس کند لابه‌لای بوقلمون‌ها و مرغ و خروس‌های حیاط چرخی بزند. هرکس هم مانعش شود کینه‌اش را به دل می‌گیرد و تا استخوان‌های او را زیر سم‌های فربه و بزرگش خرد نکند، غیظش نمی‌خوابد. نزدیک شدن وقت جفت‌گیری لوک بزرگ باعث شده کوهان‌های پرچربی‌اش روی پشتش فرو بریزند، اما او باید تا پاییز و فصل جفت‌گیری تاب بیاورد. در این فصل او آنقدر در کویر و صحرای چرمشهر شیطنت و بازیگوشی می‌کند که موقع بازگشت به سوله از کوهان‌های درشتش فقط پوسته‌ای می‌ماند و سم‌های قطورش هم مرتب و خوش‌قواره می‌شوند. جوان‌ترین شتر ۲ کوهانه سوله زیبا و خوش‌برو رو است و با آنکه هنوز کوهان‌هایش خوب بیرون نزده‌اند، نرمه پشم‌های پیشانی بلندش از رسیدنش به ۶ سالگی و واردشدنش به جمع کلمجی‌های دودندان تازه بالغ خبر می‌دهد.

وقت دیدار مادر و فرزند

در سوله شتر‌های تک‌کوهان هرقدر لوک‌های نر آرامش دارند، ارونه‌ها بی‌قرارند و سروصدای‌شان لحظه‌ای نمی‌خوابد. آنها در انتظار کره‌های گرسنه خود هستند تا شیر بخورند. ماده شتری که دیلاق را زاییده، بی‌تاب‌تر از ارونه‌های دیگر است. دیلاق موقع شیر خوردن حسابی دلگی می‌کند و به خواجه محمد امان نمی‌دهد که شیر مادرش را بدوشد. کارگر کهنه کار هم موقع شیردوشی کره چموش را از ماده شتر دور نگه می‌دارد تا به سهم شیر خودش قناعت کند. ماده شتر‌ها حسابی یونجه نشخوار کرده‌اند و باید قبل از آنکه گرمای روز روی تن‌شان بنشیند، شیرشان را بدوشند. محمدجواد امروز به کمک خواجه محمد آمده و تا او شیر شتر دیگری را بدوشد، محمدجواد تند و فرز یکی از پا‌های مادر دیلاق را از زانو تا می‌زند و با طناب می‌بندد. اگر هر ۴ پای حیوان آزاد باشد، شاید به لگدی پرضرب سطل پر از شیر را وارونه کند یا پیش از آنکه محمدجواد و کارگر افغانستانی به‌خود بجنبد، رم کند و در سوله‌ها به‌دنبال کره گرسنه‌اش بگردد. مادر دیلاق سخت‌زا بوده و وقتی درد زاییدن سراغش آمده ۳ شبانه‌روز بی‌خواب و بی‌خوراک در صحرا دویده تا بالاخره توانسته با کمک ساربان‌ها بارش را زمین بگذارد. درحالی‌که هنوز خواجه محمد از دوشیدن شیر او فارغ نشده، چشم‌های سیاه حیوان به دیدن دیلاق که جست‌وخیزکنان به طرفش می‌آید، برق می‌افتد. وقتی دیلاق سیر و شنگول به آغل گوسفندان برمی‌گردد، کره‌های یتیم مشغول نشخوار کردن یونجه‌های خشک هستند. مادران آنها در صحرا تلف شده اند و کره‌های‌شان باید با همین خوراک نه چندان مقوی قد بکشند و بالغ شوند.

عشق شترداری تهرانی‌ها!

گاز و برق نداریم

محمدجواد تنها پسر آقا رضاست و پدر آرزو دارد او ساربان قابلی شود. محمدجواد هم از شغل آبا و اجدادی‌اش بدش نمی‌آید و سعی می‌کند گاهی به جای پدر به سوله‌ها سرکی بکشد تا از کم و کسری آرد، کاه و یونجه شتر‌ها باخبر شود. گاهی هم که خواجه محمد در دوشیدن شیر ارونه‌ها دست تنهاست، به کمکش می‌آید تا قبل از ظهر شیر و پنیر شتر‌ها را برای فروش به بازار قدیمی شهرری برساند. هنوز زود است که آقا رضا ساربانی و رتق و فتق امور گله ۱۵۰ نفری خانواده پورسیفی را به محمدجواد نوجوان واگذار کند.

آقا رضا از عشایر کله کوه‌دشت مغان است و ۵ دهه عمرش را به ساربانی گذرانده است. با آنکه بالا رفتن قیمت خوراک دام و بی‌میلی شهرنشینان به مصرف شیر پرفایده شتر هر روز درآمد آقا رضا را کمتر و کمتر می‌کند، دلبستگی او به این مال بادی (حیوان اهلی) کم نمی‌شود و نمی‌تواند این سرمایه هنگفت را برای راه‌اندازی کار و کاسبی پردرآمدتری صرف کند. گاز و برق نداشتن سوله‌ها یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ساربان روستای عشق‌آباد است. خواجه محمد نه‌تن‌ها موقع سرکشی و رسیدگی به شتر‌ها به‌دلیل نبودن برق و گاز به دردسر می‌افتد، بلکه فرزندان قد و نیم‌قد او هم باید شب‌ها را زیر نور فانوس بگذرانند و زمستان‌ها به شعله چراغ نفتی گرم شوند.

عشق شترداری تهرانی‌ها!

روز‌های خوش در پیش است

درحالی‌که این ۵۰ شتر نر و ماده در سوله پروار می‌شوند و فقط هفته‌ای یک روز می‌توانند برای جست‌وخیز و چشیدن طعم خار و خاشاک راهی بیابان‌های اطراف عشق‌آباد شوند، ۱۰۰ شتر دیگر گله خانواده پورسیفی در صحرای چرمشهر مشغول چرا هستند. پاییز که نوبت صحراگردی این شتر‌ها برسد، یک دسته ۵۰ شتری دیگر جای آنها را در سوله‌ها پر می‌کنند. شتر‌های جوان در صحرا جفت‌های‌شان را پیدا می‌کنند و شاید موقع بازگشت به سوله کره‌ای به همراه داشته باشند، ولی تعدادی از شتر‌های سن و سال دار که بیشتر از ۲۰ سال عمر کرده‌اند، به کشتارگاه سپرده می‌شوند تا با درآمد فروش گوشت لذیذ آنها خورد و خوراک شتر‌های جوان‌تر را تهیه کنند.

منبع: همشهری

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر